جستجوی پیشرفته

این استودیو در سال ۱۳۶۳ تاسیس شد و مدیریت فنی آن به عهده یورا یوسفیان و همکار فنی ایشان میرزا گودرزی بود. این استودیو دردهه ۶۰ در مرکز خیابان جمهوری بعد از پل حافظ در ساختمان ،امینی بود و با مدیریت محمود ،قنبری اداره میشد او میگفت بعد از انقلاب، کار سینما خوابیده همکاران من بیکار بودند من هم رفتم شهرستان (دماوند) اونجا یک زمینی داشتم. خیلی بود. همه مناسب زراعت بود.

 نخست شروع کردم به زدن کوره آجرپزی در واقع میخواستم یک مزرعه مثل چاپارل درست کنم که عیال مربوطه به خاطر دوری از مدرسه بچه ها مخالفت کردند ولی به ناچار یک جورایی مشغول شدم تا اوضاع سینما بهترشود! در این مدت به تهران هم رفت و آمد داشتم بعد که سینما کم کم جون گرفت مزرعه را دادم به شوهر خواهرم برگشتم تهران و یک سری فیلم روسی خریدم یک دفعه شدم صاحب فیلم، و هرچه فیلمهای خاص بود که از سانسور باز میموندند میآوردند پیش من یک قرارداد ، سی یا پنچاه در صدی میبستیم فیلم را باهم شریک میشدیم میگفتم یک ریال هم لازم نیست خرج فیلم کنید کارکه تمام شد. بیایید فیلم را ببرید به وزارت ارشاد پروانه اش را بگیرید از آقای قنبری سئوال کردم با چه کسانی جز فارابی کارمی کردید؟ :گفتند اول این را عرض کنم که من در استودیو سونات فیلم بود که با یک اتفاق به خودم .آمدم یک روز صبح که وارد استودیو شدم یک فیلم تر و تازه و زرورقی داشتم که تازه خریده بودم که هنوز کپی از روی آن تهیه نشده بود دیدم فیلم را روی (مووی یلا) بد سوار کردند فیلم زر ورقی ،من پُر از خط و خش شده بود!!

 با تأسف :گفتم دیگه فایده ای ندارد من باید یک استودیو برای خودم اجاره کنم یا بسازم. رفتم ساختمان ،امینی نزد یکی دیگر از شوهر خواهرها که دو واحد را در اختیار داشت :گفتم: واحد خالی در این ساختمان نیست که من اجاره کنم؟ گفت چرا اجاره کنی؟ بیا این دو واحد را که دست من است تبدیل به استودیوکن گفتم من توان خرید دو واحد را ندارم من باید کلی هزینه خرید دستگاه و تجهیزات داخلی کنم و تغییرات داخل ،هم معیار خودش را دارد از عهده چنین مخارجی برنمی آیم!؟ گفتند: ما با تو شریک میشویم، حقیقتش را .بخواهید یک خرده فکر کردم. ۱۸ فروردین سال ۶۱ قرارداد را بستیم ۶ خرداد بود که اولین فیلم را به اسم شجاعان در استودیو رسالت دوبله کردیم. پرسیدم منظورت شجاعان هنری کینک بود؟ :گفت نه یک فیلم روسی بود این را هم فراموش نکنم که تمام دیوارهای داخل دو واحد را ریختیم بهم کردیم یک واحد یادم هست خیلی می آمدی آنجا شاید یادت میآید که همه دور اطراف اتاق فرمان را با شیشه دیوار کشیده بودیم. :گفتم بله یادم هست :گفتند دومین فیلمی که دوبله کردیم داستان سیاوش بود که اکران اولش فروش تمام فیلمهای فارسی آن دوره را شکست داد یعنی با سه میلیون ،فروش تازه هفته جنگ بود که مجبور شدن عوضش کنند به هر حال رسالت بیست سال دوام آورد چون مرکز شهر بود خورد به طرح ترافیک در نتیجه استودیو را در سال ۸۱ جمعش کردم الان مقدار زیادی از اثاثیهاش را در انبار پایین خونه انباشتم روی هم….

منبع: کتاب راز و رمز دوبله در ایران نوشته ایوب شهبازی